شناسهٔ خبر: 56635 - سرویس مبانی علوم‌انسانی
نسخه قابل چاپ

عوامل تاثیرگذار بر هنر اسلامی؛

هنر اسلامی و پیام روحانی آن

هنر به منظور فهم روح واقعی هنر اسلامی، پیام معنوی و اهمیت  آن، باید به طور خلاصه منشا و بعضی از اشکال اصلی آن مانند خوشنویسی، معماری، نقاشی، موسیقی، شعر و هنرهای تزئینی به طور کلی و با اشاره خاص به ایران درک شود چون دخالت ایران در این اشکال هنر اسلامی را می توان بی همتا دانست. به طور کلی، هنر اسلامی هنر تمدن بر اساس مذهب اسلام است.

فرهنگ امروز/ خواجه محمد سعید - ترجمه میترا سرحدی:

  هنر اسلامی، هنر تمدن بر مبنای مذهب اسلامی است. علاوه بر این، نه تنها مربوط به منطقه یا گروه خاصی نیست، بلکه ترکیبی از تمدن ها و شرایط تاریخی مختلفی است که تحت  عنوان دیدگاه اسلامی توصیف شده اند. احتمالاً تمدن عرب مهم تر است. اگرچه عرب ها هنر اندکی دارند حتی آن زمان هم هنر اسلامی با خصوصیات روحانی را گسترش دادند. آنها در ریاضیات و هندسه تخصص داشتند و دانش خود را برای پی ریزی دکوراسیون اسلامی به کار بردند. ترک ها نیز در هنر اسلامی و پیام روحانی آن نقش مهمی بازی کردند. آنها مدت زمان زیادی ازقرن۱۰ تا ۱۹ بر قسمت عظیمی از جهان اسلام حکومت می کردند. هنر و ادبیات  ایرانی به عنوان منابع اصلی گسترش هنر مسلمان اعم از نقاشی، معماری و اشکال مختلف هنرهای تزئینی اسلامی پدیدار شد. جنبه روحانی  به عنوان عامل اصلی در تمام هنر و تفکر جهان اسلام باقی ماند. در شبه قاره حاکمان مغول کمک زیادی به شکل های مختلف هنر اسلامی مانند معماری(هم دینی و هم عمومی)، هنر مینیاتور، هنرهای تزئینی و نقاشی های منظره کردند.

مقدمه

هنر انسان ها را به تحرک وا می دارد و جنبه های احساسی وجودشان را ارضا می کند. پاسخ احساسی به هنر انسان را برمی انگیزد که بر اعماق وجود انسان و همین طور نمای ظاهری جهان نوری بتاباند. یک توصیف عام در مورد هنر که همه متفکران و زیبایی شناسان تمام دوره ها به آن اذعان دارند این است که هنر، روشی خلاقانه، توصیف ساختار ذهن، احساس یا روح است. در بسط کامل هنر جنبه زمان- مکان عاملی  تعیین کننده است. در هر دوران  و در هر مرحله ای از پیشرفت عقلانی بشر، هنر به استانداردی تعیین کننده و نتیجه بخش برای به دست دادن جزئیات قابلیت های درونی انسان تبدیل می شود. در هر مذهبی هنر جایگاه مخصوص و قدرت تعیین کننده خود را در پرداختن به  اهمیت بازسازی روح واقعی آن مذهب  دارد. مذهب و هنر ارتباط متقابل نزدیکی با هم دارند. گسترش ارتباط متقابل مذهب و زندگی با پیشرفت هنر قابل قیاس  است. منطق خاص هنر، بر اساس نظرات فیلسوفان و زیبایی شناسان مختلف، اعتلای کلی شخصیت انسان و گسترش دید ذهن اوست. هم مذهب و هم هنر با تلاش گسترده شان، به تغییر و بازسازی جهان از طریق بینشی کمک می کنند که دیدگاهی هماهنگ با شخصیت انسان به او بدهد یا به او دیدگاهی کلی نگرانه درباره وجود انسان، همین طور موارد ملکوتی رویارو می دهند.

 مذهب در تمام مدت  منبعی از انگیزش تقریبا برای همه هنرمندان  و زیبایی شناسان خلاق  اعصار مختلف بوده است. از ابتدای تاریخ بشر تا امروز، مذهب  خود را به عنوان یک نقطه عطف در تظاهرات مدنی رو به جلوی انسان اثبات کرده است. اشکال مختلف هنر چون موسیقی، مجسمه سازی، نقاشی، خطاطی، معماری و شعر تا حد زیادی توسط آگاهی مذهبی برانگیخته شده اند. در هر دوره و در هر مرحله، مذهب به هنرمند در خلق یک چیز جدید به یاری تقرب  روحی خاص خود کمک کرده است. مذهب هم، همانند هنر، بر جنبه احساسی انسان تاکید می کند. این جهان فیزیکی یا طبیعت در ما یک حس عمیق و همین طور یک "وسیله" برای جذبه ایجاد می کند. مذهب و هنر هر دو اثرات ویژه  پایان ناپذیر خود را بر تمدن بشری در دوره های ماقبل تاریخ، قرون وسطا و مدرن حک کرده اند. "وونت"  به درستی  فهمید که "عقاید و احساساتی مذهبی هستند که به یک وجود مطلوب  اشاره دارند". بنابراین بر اساس نظر او  برای هنرمند این انگیزه ای تعیین کننده است که چیزی را خلق کند و مردم را به دنبال کردن یک زندگی مطلوب راهنمایی کند. مذهب انسان را برمی انگیزاند و در هر فعالیتی از زندگی او نفوذ می کند. هنر یکی از سرنوشت ساز ترین و بارزترین ابزار مذهب است. هنرمند، انگیخته شده با مذهب استعداد حیرت انگیزی دارد تا یک موضوع یا ارتباط مذهبی را تماما از طریق نقاشی یا سایر اشکال و تکنیک های هنری توصیف کند.

هنر اسلامی چیست؟

اسلام یکی از بزرگ ترین مذاهب دنیاست. رویکرد آن به زندگی بشر و روحانیت آن تا حدودی با سایر مذاهب نظیر هندوئیسم، بودیسم، یهودیت و مسیحیت متفاوت است. در جهان هنر اسلامی هیچ عینیت یا بازنمایی از حقیقت متعالی برای نقاشی یا به نمایش گذاشتن مانند سایر مذاهب وجود ندارد. از سوی دیگر خلا بعدی (عدم) معنای مشخص خود را در جهان هنری اسلام دارد. توحید (وحدت وجود) معنای واقعی اسلام است و این باور متافیزیکی وحدت، معنای روحانی عدم است که تنها  آرمان و روح هنر اسلامی است. خدا مانند یک ذات دیده نمی شود اما به عنوان خالق برتر همه چیز درک می شود. اینکه خدا در قرآن کریم از روی تشبیه به این صورت تصویر شده که دارای دست و بر تختی نشسته است نباید به معنای واقعی کلمه تلقی شود. چنین اشکالی از ارتباط کلامی تماما نمایانگر تظاهر سمبولیک اوست. او در درک و الهام به بشر برتری  عطا کرده است. در مقاله حاضر سعی خواهد شد که به طور خلاصه بعضی از مهم ترین اشکال هنری بحث شود تا معنا و مفهوم واقعی هنر اسلامی، همین طور پیام روحانی آن فهمیده شود. همچنین در این مورد بحث خواهد شد که چطور هنر اسلامی معنای روحانی و اصلی اسلام را از طریق یک زبان جاودانی و سمبلیک می رساند و چطور حتی امروز این هنر توانایی ارائه روح اسلام، از یک راه مستقیم تر، فراگیرتر و قابل فهم تر از بسیاری از تفاسیر ارتباطی  دیگر را دارد. عموما کار هنر آنطور که می شناسیم برنامه ای حساب شده متنوع از اصول حسی و ارتباطی و ساختمان منطقی آن فرم است؛ اما در هنر اسلامی ابعاد روحی انسان مورد تاکید بیشتر و همه هنر و تفکر از این تاکید زیاد منشا گرفته است.

به گفته سید حسین نصر در واقع امر«انسان باید در ابعاد درونی اسلام در باطن که طرز رفتار را دربر گرفته و با حق باز نموده می شود، متوجه منشا هنر اسلامی شود. این جنبه درونی به علاوه، به طرزی تفکیک ناپذیر با معنویت اسلامی ارتباط دارد.» در اسلام به باطن انسان ارزش بیشتری داده شده است. به همین صورت در محدوده جنبه های درونی سنت اسلامی است که شخص باید به دنبال مبدا هنر اسلامی  و قدرتی باشد که اشکال مختلف آن را ایجاد کرده و آنها را در روزگار حفظ کرده است. قرآن و حدیث پیغمبر منابع اصلی فلسفه و همچنین هنر اسلامی هستند. تمام اشکال هنر باید نظر به قرآن و سنت پیغمبر خلق شود. قرآن مجموعه رهنمون های وحدت را به دست می دهد در حالی که پیامبر تجلی این وحدت را درون کثرت و شاهد این وحدت را در خلقت او (خدا) در اختیار می گذارد. به طور خلاصه، هنر اسلامی نتیجه تجلی وحدت بر ساحت کثرت است و با روش خاص خود وحدت مبدا الهی –وابستگی همه کثرت به یک خدا را منعکس می کند. این هنر با نظم بسیار زیاد در  خط مستقیمی که توسط حس ها، حقایق و کنش های ازلی قابل فهم است خود را  متجلی می کند. در نتیجه سلسله مراتبی برای سفر روح از جهان شنیداری- دیداری به جهان سکوت و جهان نادیدنی است.

پیام روحانی هنر اسلامی

به منظور فهم روح واقعی هنر اسلامی، پیام معنوی و اهمیت  آن، باید به طور خلاصه منشا و بعضی از اشکال اصلی آن مانند خوشنویسی، معماری، نقاشی، موسیقی، شعر و هنرهای تزئینی به طور کلی و با اشاره خاص به ایران درک شود چون دخالت ایران در این اشکال هنر اسلامی را می توان بی همتا دانست. به طور کلی، هنر اسلامی هنر تمدن بر اساس مذهب اسلام است. حضرت محمد برای اولین بار اسلام را در عربستان در اوایل قرن هفتم بعد از میلاد تعلیم داد و مردمی که تعالیم اسلام را دنبال کردند خود را مسلمان نامیدند. اسلام درباره هر یک از جنبه های زندگی انسان معانی ضمنی بسیاری دارد و بدون هیچ تردیدی هدف  از زندگی، جهان و ارتباط بین خالق (خدا)، انسان و جهان را تعریف می کند. اشکال عقلی، اجتماعی، اقتصادی، اخلاقی و زیبایی شناسانه مذهب اسلام، آن را از سایر مذاهب بزرگ دیگر متمایز می کند. سپس، در طول قرن هفتم بعد از میلاد مسلمانان عرب شروع به یکسری فتوحات کردند و تمام کشور ها و مناطق فتح شده را در یک "تمدن واحد" آمیختند: ملت. اگرچه، عرب ها خودشان تجربه اندکی در هنر داشتند اما حساسیت زیبایی شناسانه شان آنها را قادر به ارتباط با هنرهای بسیار پیشرفته سرزمین پارس (ایران امروز)، سوریه، مصر و بین النهرین (عراق امروز) کرد. بنابراین مردمی که اسلام را شناختند مدل های فرهنگیشان را با آن آمیختند و یک مدل متمایز و یک شکل از هنر را توسعه دادند که  تحت عنوان "هنر اسلامی" شناخته شد. گفته می شود که هنر اسلامی منتج از چند کشور، از اسپانیا گرفته تا هند بوده است. بنابراین نظرات واقع بینانه و معتبر بسیاری در مورد پیدایش و پیشرفت هنر اسلامی وجود دارد. آنها تاکید می کنند که هنر اسلامی هم زمان با ابتدای خیزش اسلام پدیدار شد. در این ارتباط، ضروری است که به چند آیه از قرآن و مواردی از سنت پیغمبر اشاره شود که بدون شک این نظر را تایید می کند که هنر اسلامی ذاتی اسلام است: «ما عرش زیرین را با زیبایی سیارات آراسته ایم.» «ما در عرش صور فلکی را قرار داده ایم و آنها را برای کسانی زیبا کرده ایم که می نگرند.»

علاوه بر آیات قرآنی فوق مواردی از سنت پیغمبر نیز صدق می کند: «خدا دوست دارد که هر وقت که هر یک از شما کاری می کنید به زیبایی آن را انجام دهید.» «خدا زیباست و زیبایی را دوست دارد.»

ارتباطی تنگاتنگ و درونی میان هنر اسلامی و روحانیت اسلامی وجود دارد و در نتیجه هنرمندان مسلمان فکر می کنند که  هنر مقدس اسلامی  نزول حقیقتی ملکوتی به روی زمین است. از طریق این کار خلاقانه ما ارتباط خود را با یک مقام روحانی نادیدنی حفظ می کنیم. "روحانی بودن" طبق گفته جورج سانتایانا  «زندگی کردن در حضور کمال مطلوب است». این کمال مطلوب  خداست که علت  همه چیز است. به زبان جی.تی.دبلیو پاتریک  خدا روح جهان است، یک حضور روحانی درونی، یک قدرت خلاق، نظم دهنده و کمال بخش، منشا اخلاق مذهبی و ایده آل های هنری ماست. روحانیت تا حد زیادی با مذهب آمیخته است، اگرچه آنها معانی قابل تعویضی نیستند. دورانت دراک  به خوبی معنای "روحانیت" و ارتباطش  با "مذهب" را در این کلمات شرح داده است: گرایش  قلب و قدرت اراده، به سمتی که انسان به جایی برسد که به  فکر عالی ترین چیزها باشد و در ملایمت و آرامشی درونی مافوق  جنبه های سطحی و اتفاقات زندگی کند، روحانیت وقتی که اشکال بیرونی و رسوم را در خود جای دهد و در میان همه جوامع منتشر شود ما آن را یک مذهب می نامیم. هنرمندان مسلمان سعی کردند (و هنوز هم سعی می کنند)  که در خلق هر شکلی از هنر  قدرت و برکت حقیقت متعالی را در آنها القا کنند. این انرژی خلاق عطا شده اوست که انسان می تواند تعداد زیادی از اشکال هنری را خلق و درک کند. هنرمند یا معمار همیشه در هنگام خلق "زیبایی" در ماحصل کارش به خدا به عنوان زیبای کل (جمال) و اینکه او در همه جاست (حاضر) می اندیشد. هنر اسلامی ما را در مقابل حضور الهی متحد نگاه می دارد. این هنر راه را برای پوینده ای هموار می کند که می خواهد به مکان نهایی مقدس ترین مقدس های کشف الهی وارد شود. اگر ما در زمان حاضر که دنیایی پر از بحران است به  این هنر توجه نکنیم یا آن را نابود کنیم، بدون شک مسلمانان را از ریسمان های روحانیتشان جدا کرده ایم؛ چرا که این هنر نمودی پیش رو از روح درونی اسلام است. این روح یا گستره درونی، طبق نظر حسین نصر به طرزی تفکیک ناپذیر با روحانیت اسلامی مرتبط است. او می افزاید که اصطلاح "روحانیت" در زبان اسلامی یا با کلمه روح یا با کلمه معنا مربوط است. در هر دو مورد اصطلاحات عینا به باطن و درونی بودن اشاره می کنند. در نتیجه در گستره درونی سنت اسلامی است که انسان باید منشا هنر اسلامی و نقاط قوتش را جستجو کند که آن را در طول قرن ها ایجاد و حفظ کرده است.

حضرت محمد (ص) و حضرت علی(ع) هر دو شخصیت هایی برجسته هستند که ابعاد درونی پیام اسلام را به روشنی نشان می دهند. هم  مسلمانان شیعه و هم سنی احترام و محبت زیادی  نسبت به آنها دارند. استادان بزرگ هنر اسلامی همیشه عشق و دلبستگی خاصی به آنها نشان داده اند. این تنها جذبه محمدی است که هنر مقدس اسلامی را ممکن کرده است و این شخصیت حضرت علی(ع) است که به وجود آورنده هنرهای اصلی مثل خوشنویسی و غیره بوده و احکام صوفیه که روح واقعی اسلام را حفظ یا تعالیم  اسرارآمیز آن را بیان کرد. نگارنده در حال حاضر از میان تمام اشکال اسلامی اساسا بر خوشنویسی اسلامی، معماری اسلامی، شعر(خصوصا شعر صوفی) و موسیقی تمرکز خواهد کرد. در بیان ویژگی های یک خوشنویسی خوب که یکی از اشکال هنری آغازین اسلامی است، امام علی ابن ابی طالب می فرمایند: زیبایی نوشتار زبان دست و آراستگی اندیشه است. ابوحیان التوحیدی نیز می گوید: خط جواهری است که با دست از زر ناب خرد ساخته می شود. در حوزه هنر اسلامی، این شکل هنری اولین بار در متون عربی به منظور نوشتن کلمات قرآن کریم ظاهر شد. متن عربی خیلی سریع به فرم های بسیار مثل کوفی، نسخ و غیره گسترش یافت و خود را به صورت یک شیوه هنری تثبیت کرد که به طرز حیرت انگیزی زیباست. با ظهور اسلام، خط به مقام مقدسی نائل شد به این دلیل که این متن منتخب خدا بود تا پیامش را به تمام انسان ها انتقال دهد. متعاقبا، نیاز به ثبت کردن قرآن و طراحی یک روش زیبا برای نوشتن این پیام احساس شد همه اینها نقشی محوری در شکوفایی خط بازی کرد و همزمان  باعث در برگرفتن وضوح و خوانایی توسط زیبایی  شد. سپس در این مرحله خط بودن صرف متن عربی پایان می یابد و تبدیل به "خوشنویسی اسلامی" می شود که هنرمندان کاتب خلاق و مجرب  آن را آراسته  می کردند.  کلمه"اسلامی" با خوشنویسی به کار برده می شود تا نشان دهد که خط عربی منشا روحانی یا متافیزیک دارد زیرا که زبان قرآن بوده و پیروان اسلام آن را در انواع مختلف گسترش دادند به دقت مقدسش داشتند و آن را به عنوان ترجمان  هنر و مذهب مورد احترام قرار دادند. خوشنویسی اسلامی مبنای متافیزیکی دارد، به این علت که در فرهنگ اسلامی "هنر مقدس" محسوب می شود و دارای پیام خاصی است که باید ارسال شود. بنیاد خوشنویسی مقدس تجسد پذیری دیداری" کلمه مقدس" است. قرآن با برجسته کردن  اهمیت نیروی ادراک و قلم می گوید:

بخوان: به نام خدایت  که  آفرید، انسان را از خون بسته شده آفرید.

بخوان: و خدای شما بخشنده ترین است، اوست که با قلم آموخت، آنچه را انسان نمی دانست به او آموخت.

  آیات فوق از قرآن بر اهمیت علم و قلم تا کید می کند. در اولین آیات سوره علق (خون بسته) پیغمبر (محمد) با دقت ملزم به خواندن (اقرا) و استفاده از قلم می شود. در قرآن سوره ای  استثنایی وجود دارد به نام القلم که با حرف عربی "نون" آغاز می شود و با آیات بعدی ادامه می یابد:

"نون! قسم به قلم و آنچه با آن می نویسند."

بعضی از علما مانند کمال الدین حسین کاشفی، آر جنون و غیره عقیده دارند که حرف نون در عربی شبیه به یک "دوات" است که حاوی جوهری است که قلم خدایی با آن صورت ازلی همه موجودات یا اشیا را روی لوح محفوظ نوشته است." کتاب" حاوی همه امکانات خلاقانه خدایی است و بر عهده انسان است که آنها را به واقعیات باز نماید. خوشنویسی اسلامی با داشتن منشا متافیزیکی به یک منبع انگیزش روحانی و همین طور یک وسیله ارتباطی مقدس بین انسان و خدا تبدیل شد. سید حسین نصر با برجسته کردن مبنای روحانی این هنر، به عالم صوفی ایرانی معروف  قرن نهم|پانزدهم، کمال الدین حسین کاشفی اشاره می کند که به طور شگفت انگیزی (در تفسیرقرآنش مواهب عالیه) عقبه اسرار آمیز آیات فوق از سوره قلم را شرح می دهد. او می گوید که حرف اول آن "نون" بیانگر "نور" است که اولین چیز در جهان واقع بود که خدا خلق کرد (بر اساس روایت) و آخرین حرف "الرحمان" نمایانگر محبت خدایی است (فضیلتی که با آن همه مخلوقات را به دنیا آورد). در این ارتباط، او راجع به اهمیت روحانی خوشنویسی اسلامی  باز به همین صوفی ایرانی اشاره می کند. سپس کاشفی مبدا متافیزیکی خوشنویسی را بر اساس نشانه قرآنی قلم و دوات، نون و قلم خلاصه می کند و بدین وسیله کلیدی برای فهم اصل متافیزیکی و اهمیت روحانی خوشنویسی اسلامی و نقشی به دست می دهد که خوشنویسی در زندگی مذهبی و هنری اسلام سنتی بازی می کند. قرآن کریم (کلام خدا) به نظر  هنرمندان و زیبایی شناسان مسلمان سرچشمه همه اشکال هنری است. آنها بر این باورند که منشا خوشنویسی مقدس تجسد دیداری کلمه مقدس است. همان طور که قبلا اشاره شد، قلم خدایی (القلم) حقیقت همه چیز را بر اساس لوح محفوظ نوشت. خود قرآن در آیه بعدی عناصر نوشتاری – قلم و جوهر – را بیشتر تصدیق می کند. آنجا که می گوید: اگر تمام درختان روی زمین قلم بودند و تمام دریاها، به علاوه هفت دریای دیگر جوهر، هنوز کلمات خدا تمام نمی شد. خدا قادر متعال است و از همه چیز آگاه.

این آیه از یک طرف نشان می دهد که قلم و جوهر منابع تصدیق خدا به نعمت های بی شماری  است که به انسان ها عطا کرده و از طرف دیگر، این کلمات اوست: نشانه های حیرت انگیز (آیات) و فرمان ها تغییر ناپذیرند و حتی اگر تمام درختان به قلم تبدیل شوند و تمام اقیانوس های پهناور هفت برابر شده به جوهر تبدیل شوند نمی توانند آن را کاملا تفسیر کنند. بنابراین هنر خوشنویسیپ که کلمات نوشته شده خدا بر لوح محفوظ را بر سطح زمین انعکاس می دهد، به عنوان مبدا هنرهای تجسمی در نظر گرفته می شود. شکل گیری خوشنویسی اسلامی مدیون اشراق اسلامی و در حقیقت، پاسخ روح مسلمانان به پیام الهی است.

در حوزه هنرهای تزئینی نیز هنرمندان مسلمانان از هنر نوشتن به عنوان یک عنصر "زینتی" مهم برای تزئین ساختمان های مذهبی و غیرمذهبی همین طور زیبا کردن بسیاری چیزهای زینتی مثل لباس، کاغذ، ابزار، چوب، کائوچو و مواد شیشه ای وغیره که بر رویشان کلمات یا آیات قرآن کریم نوشته، کنده یا نقش برجسته شده است، استفاده کردند. مقصود این هنر مندان یا صنعت گران ابراز شور و شوق نسبت به یک حقیقت برتر و اغنای قدرت روحانیشان بود:شاخه دیگری از هنر تزئینی مسلمان مربوط به نوشتن تزئینی است،که اغلب با تاثیر قابل توجه در تزئین مساجد، آرامگاه هاو قصرها جاهایی که تمام بخش های قرآن در اطراف گنبد و مناره ها، درها و تاق ها کنده کاری  یا خاتم کاری شده به کار رفته و گواه همان شوق مذهبی در عین حال یک روح توحیدی ناب است مانند تصاویر مقدسان و شهدا که کلیساهای مسیحی  را می آرایند.

معماری شکل دیگری از هنر اسلامی است که  مهم ترین شکل آن نیز در نظر گرفته می شود. به طور گسترده تر نمونه واقعی سنت هنری اسلامی است. برتری مسلمانان در حوزه معماری نیاز به هیچ تفسیری ندارد چون هنوز الهام بخش هنرمندان غیر اسلامی است و تحسین دنیای معماری مدرن را برمی انگیزد. معماری اسلامی انسجام معنادار خود را مدیون ایمانی مذهبی و یک روش زندگی جاودانی است. در معماری مقدس اسلامی، مسجد جایگاه اول را دارد. مسجد عینا به معنی محل سجود است. آنجا خانه پرستش است که در آن مومن (انسان کامل) با خداوندگارش – الله ارتباط می یابد.

مسجد که ساختمان اصلی در اسلام است معمولا در یک شهر یا روستای مسلمان قرار دارد. طبق یک حدیث (روایت): "یک شخص با ایمان در مسجد مانند نور خورشیدی است که بر آب منعکس می شود." در حین نماز در  مسجد (یا یک مکان مقدس مشابه) انسان خود را دور از دنیای جسمانی اش می یابد و برای مدتی خود را جذب در خدا می کند. در این مرحله از تامل چیزی  جز خدا در آنجا وجود ندارد. به این نحو، این ارتباط روحی یا تجربه مذهبی درونی در عشق مفرط به ذات الهی ریشه دارد. اینجا در این فضای مقدس مسجد است که مومن در غایت عشق خود (الله) گم می شود و دید خود را به هر چیز دیگری از دست می دهد. از این رو، این معماری مقدس (مسجد) است که ارتباط روحانی با خدا را ایجاد می کند و بنابراین فرم مهمی در هنر اسلامی به شمار می رود. این مکان در زندگی مسلمانان دارای معنایی روحانی است. علاوه بر مسجد، ساختمانهای مقدس دیگری هم وجود دارند مانند مدرسه، مقبره های روی گورهای والی ها یا صوفیان که زیارت نام دارند و نظایر اینها که دارای اهمیت روحانی هستند. عموما مقبره ها مثال هایی چشمگیر از معماری اسلامی را به دست می دهند و اینها هم دارای هویت مذهبی هستند. تعداد زیادی مقبره و مسجد اسلامی مشهور در الحمرا (اسپانیا) در مکه، مصر، ایران، عراق، پاکستان و در هند در آگرا، اجمر، احمدآباد، دهلی، لاکنو، حیدرآباد، بیهار، سریناگار و سایر قسمت های شبه قاره  وجود دارد . نمونه های دیگری از معماری اسلامی به شکل قصرها، مکان های استراحتی مستحکم در طول راه های تجاری، بیمارستان ها، قلعه ها، بازار روز (به زبان عربی سوق) و نظایر آن هم وجود دارد. اگرچه اینها به عنوان معماری مذهبی به حساب نمی آید با این وجود اهمیت فرهنگی مذهبی خود را دارند. کلا ملاحظه می شود که معماری اسلامی (هم مذهبی وهم غیر مذهبی) یک تاریخچه فرهنگی درخشانی دارد و انسجام فوق العاده اش را مدیون ایمانی مذهبی است. معماری اسلامی، از بسیاری جهات، هنری خودتبیینی است واین معماری، همان طور که به درستی توسط حسین نصر اشاره شده، به مقدار زیادی به جذبه منتشر در کشف قرآنی وابسته است. همین امر در اسلام مطابقت بین معماری مذهبی و جهان طبیعی را ممکن می کند. علاوه بر این، جذبه حضرت محمد(ص) به همان میزان یک منبع قوی الهام بخش برای تقویت این ارتباط منحصر به فرد است. هنرمندان مسلمان آن را (هنر) خلق کردند و هنوز خلق می کنند فقط به دلیل اینکه برای آنها منبع اساسی اغنای معنوی است.

در دنیای معماری اسلامی، تقریبا هشت سنت عمده یافت می شود: چهار اصلی و چهار فرعی. اصلی ها شامل عرب، ایرانی، ترکی، هندی و پاکستانی و فرعی ها آفریقای غربی، آفریقای شرقی، اندونزیایی و چینی است. هر یک از اینها در طول زمان انواع مختلف خود را گسترش داده اند. عموماً مسجد و مدرسه (دانشکده دینی) یا هر یک از ساختمان های مذهبی دیگر با یکی از سنن فوق و با حفظ اصل ارتباط روحی بین انسان و خدا ساخته شده اند. اساسی ترین معماری مذهبی اسلام کعبه مقدس است که توسط خدا به عنوان جهت عبادت کنندگان (مخصوصا نماز) مقرر شده است. آنجا قبله مسلمانان است. مساجد و دیگر ساختمان های مذهبی همچنین طوری طراحی شده اند که جهت کعبه را در نظر داشته باشند جایی که نقطه مرکزی امت اسلام است و زوار مسلمان به دور آن طواف می کنند و معتقدان به اسلام در نمازهای روزانه روی خود را به سوی آن می گردانند. منظور هر بخش از معماری قرار دادن انسان در حضور خدا و غنی کردن روابط معنوی اوست. علاوه بر این اشکال هنر اسلامی، موسیقی و شعر صوفی خود را به عنوان یک منبع غنی پیام روحانی به اثبات رسانده اند. در ایران و هند به وضوح دیده می شود که احکام صوفی دارای ارتباط نزدیکی با این ترکیب هنر اسلامی هستند که تا حد زیادی "اندیشمندانه" و" روحانی " باقی مانده اند.

صوفی گری جنبش روحانی مهمی است که نقش قابل توجهی  در هنر اسلامی دارد. با در نظر گرفتن همه جوانب، سنت صوفی به عنوان یک منبع الهام برای تمام هنرهای اسلامی در طول دوره های مختلف اسلامی بر جا مانده است. تاثیر صوفی گری روی اشکال هنری، خصوصا شعر، روشنگری روحانی و مذهبی کافی برای بسیاری از معماران، مینیاتوریست ها، خوشنویسان و موسیقیدانان سلسله های مختلف اسلامی را فراهم کرد. این هنرمندان سعی کردند که اهمیت روحانی دستاوردهای خلاقانه خود را درک و بر آن تاکید کنند. شعر صوفی که به خصوص در سرزمین های ایرانی هندی گسترش یافت در درون خود عنصر روحانی را به عنوان عامل برتر دارد. شعر فارسی (همراه با موسیقی) منعکس کننده "حال و هوایی روحانی" است؛ پیامی که به جذبه اسلامی وابستگی دارد. ایرانیان زبان خود را نیز مقدس می دانند زیرا که در اوایل دوره اسلامی ایجاد شد و بنابراین، درون روح راستین خود امتیاز رساندن پیام قرآن را به میزان بسیار زیاد داشت. در دنیای هنر و فرهنگ اسلامی، شعر فارسی به علت عمق و ابعاد روحانی آن قابل توجه است. شعرای مشهور ایرانی مانند سنایی، مولانا  جلال الدین رومی، حافظ شیرازی، سعدی شیرازی، فریدالدین عطار، جامی، اوحدی کرمانی، هاتف، عبدالکریم الجیلی، شیخ محمود شبستری، ، اصفهانی و غیره اساسا شعر صوفی می سرودند. بر طبق نظر این شعرا، شعر نتیجه تحمیل مبانی روحی و فکری بر زمینه زبان است. در حقیقت، شعرحامل پیامی روحی و عقلی است؛ پیامی از عشق به خدا و مخلوقاتش، خدمت به بشریت و یک حس برادری جهانی نسبت به نوع بشر. سید حسین نصر با برجسته کردن اهمیت شعر صوفی، به شاعر صوفی عبدالرحمن جامی اشاره می کند  که اینگونه آن را تعریف می کند:

شعر چه بود؟ نوای مرغ خرد              شعر چه بود؟ مثال ملک ابد

می شود قدر مرغ از او روشن           که به گلخن درست یا گلشن

می سراید ز گلشن ملکوت          می کشد زان حریم قوت و قوت

شعر تمثیلی فارسی عموما خصوصیت یگانه انگاری دارد که  ذات لایتناهی را به صورت اقیانوس هستی در نظر می گیرد که از آن امواج حادثه بر می خیزد، فقط به این منظور که دوباره به آن بر گردد و بودن ونبودنش یکسان است. شاعر ایرانی فرید به زیبایی ارتباط وحدت کثرت را شرح داده است: اگر شما حتی هزار پدیده در جهان ببینید، برای مومنان آنها یکی هستند؛ مانند کتابی با بخش های مجزا که وقتی آن را ورق می زنید می بینید که (در معنا) یکی است. در فرهنگ اسلامی، شعر یک شکل هنری است که از طریق آن شاعر تمام طیف احساسات، همین طور ارتباط روحی خود با حقیقت غایی را بیان می کند.

موسیقی بخش مهم دیگری از شعر صوفی است. همین طور در فرهنگ اسلامی به عنوان هنر مقدس مورد توجه قرار گرفته است. هیچ بحثی درباره هنر اسلامی و روحانیت نمی تواند بدون در نظر گرفتن اهمیت موسیقی کامل باشد.

تلاوت قرآن با لحن دلربا، دعوت به نماز(اذان)، شعرخوانی (نعت) برای حضرت محمد، اجرای یک ترانه خاکسپاری (مرثیه) به طرزی افسرده در وقایع غمگین تراژدی کربلا، و قوالی (یا سماع) که اجراهای موسیقایی کلامی با همراهی ساز هستند و در آنها سرودخوانی شعر صوفی نقشی محوری بازی می کند وغیره  همگی  به وجود آورنده حالتی از روشنگری روحی و غنای انتوژنتیک هستند. حالات روحی برخاسته از موسیقی کلاسیک ایرانی تا حد زیادی به حالات روحی (احوال) صوفی ها و از طریق سنت صوفی به روح کتاب مقدس(قرآن) وابسته است.

سید حسین نصر به مولانا جلال الدین رومی اشاره می کند؛ کسی که فرقه ای از صوفی را پی ریزی کرده و به  برپایی آیین جلسات موسیقی و رقص (مولوی) مشهور است و به طور واضح می گوید:

 مطرب آغازید پیش ترک مست         در حجاب نغمه اسرار الست

مولانا رومی یادآور می شود که موسیقی دارای یک اثر کاهنده و سرچشمه جذبه است. جذبه یا کلمه معادلش فنا( نیست شدن خود) در سنت صوفی دارای نامی برجسته و راه پیوند با خداست. سماع که منبع آغازین آن است (فنا یا وصال) عینا به معنای "شنوایی" است. اما اینجا در صوفی گری رومی سماع شامل موسیقی آواز و رقص می شود. به زعم مولانا موسیقی روحانی، (سماع) نقش مهمی در مقوله جذبه ایفا می کند. به عقیده او، موسیقی برانگیزنده آرامش فکری است و شعله های عشق را تشدید می کند. در واقع این موسیقی غذای عاشقان خداست. شخصیت های بزرگ اسلامی به خصوص فیلسوفان، ریاضی دانان، پزشکان و صوفی ها در حوزه موسیقی و تئوری های مختلف آن مهارت داشته اند. فارابی(ترک)، ابن سینا(فارس) و صفی الدین ارموی افراد مشهوری در تئوری موسیقی بوده اند. پزشکان مسلمان دیگری هم بوده اند که از موسیقی برای درمان بیماری های روح و جسم استفاده می کردند. کتاب های زیادی درباره جنبه های درمانی موسیقی نوشته شده اند. در موسیقی سرخپوستی و غربی هم می توان مثال هایی از درمان بیماری ها یافت. در جهان اسلام مقصود متعالی موسیقی القای عنصر تقابل روحی با خداست. در سراسر تاریخ اسلام شعر همیشه بخش جدایی ناپذیر موسیقی بوده است. این ارتباط نزدیک را در ادبیات عربی و فارسی هر دو می توان یافت. در حال حاضر نه تنها عربی و فارسی بلکه سایر زبان ها مثل ترکی، اردو، بنگالی، پنجابی، هندی، سندی و غیره سرشار از شعر صوفی و علاوه بر آن در برجسته کردن جنبه های اجتماعی-سیاسی و تاریخی- فرهنگی زندگی بشر موثر هستند.

بدون وارد شدن به جزئیات بیشتر درباره سایر جنبه های موسیقی و پذیرش آن توسط جهان اسلام، با اطمینان می توان گفت که موسیقی یک وسیله ارتباطی مهم برای پیوند با حقیقت برتر است. در موسیقی، صدها هزار لذت وجود دارد که (با کمک یکی از آنها) انسان می تواند یک راه هزارساله را که هیچ عارفی از طریق هیچ شکلی از نیایش نمی تواند به آن دست یابد، برای دستیابی به معرفت خدا بپیماید. عاشق درحین گوش دادن به موسیقی روحانی، روح یا خودش را در برابر خدا (حقیقت)حاضر می یابد. سماع یا موسیقی روحانی، به طور خلاصه، شنیدن و دیدن حضور خداست. محرک اسرار روحانی است. حیرت در حیرت است. در آن جهان شرایع و قوانین از بودن باز می ایستند و کلمات از شرح آن در می مانند. ادبیات جاهل و عاشق نیست  می شود. همه این حالات باید در این شکل هنری مقدس و پر معنی کشف شود و بسیاری از آنها توسط هیچ ارزیابی فلسفی از هنر شنیده نشده که از لحاظ متدولوژی شناخته شده باشد. علاوه بر خوشنویسی، معماری، شعر و موسیقی تعداد زیادی از انواع هنر اسلامی وجود دارد مانند نقاشی مینیاتور (مخصوصا تصویر سازی کتاب) و هنرهای تزئینی که شامل: هنر فرش(قالیچه)، هنر پارچه بافی، هنر فلزجات، سرامیک یا سفال گری، شیشه گری، تذهیب، شیرازه سازی کتاب، کنده کاری بر چوب، هنر ساختن جواهرات زیبا و غیره. عمدتا ایران به مدتی طولانی به دلیل گسترش تقریبا تمام این اشکال هنری و هنرهای تزئینی  مشهور بوده است:

از اوایل دوران باستان ایرانیان خود را به عنوان استادان طرح ها و رنگ های تزئینی  نشان داده اند.به خاطر تلاش های آنها، هنرهای صنعتی اسلامی به درجات عالی دست پیدا کرد. همه مواردی که در بالا ذکر شد و بسیاری کارهای خلاقانه دیگر از هنرمندان اسلامی مدیون روحانیت اسلامی است که برای نظاره گر آن (هنرمند یا مومن)رضایت روانی فراهم می کند .یک فرق اساسی بین هنر اسلامی و غیر اسلامی این است که ایجاد اولی مانند بعدی به منظور تجمل نیست. هنر اسلامی دارای ارزش  معنوی و بنابراین پیام آن طبیعتا منحصر به فرد است. این هنر عمیقا در درون سرشت انسان غور می کند تا ارتباط او را با خدا برقرار کند. هنر اسلامی معنای درونی، نمادپردازی و اهمیت زیبایی شناختی، متافیزیکی و کیهان شناختی  مخصوص خود را داراست. مسلمانانی هستند که به حال و هوا  و هنر اسلامی وقوف اندکی دارند و کورکورانه دیدگاه غربی را تایید می کنند که معتقد است که  هنر و زیبایی به منظور زندگی تجملی خلق می شوند. این افراد جنبه های نافذ روحانی هنر اسلامی که منبع آن خدا (جمیل)ست را درک نمی کنند. آنچه در حقیقت اتفاق می افتد این است که وقتی آنها هنر و زیبایی را به عنوان یک چیز لوکس در نظر می گیرند فراموش می کنند که این شیوه اندیشیدن به هنر اسلامی که زیبایی را به عنوان یک کیفیت خدایی مورد توجه قرار می دهد ربطی ندارد خدا زیباست (جمیل) و بنابراین زیبایی را دوست دارد.

هنر اسلامی به همه جنبه های زندگی انسان اشاره می کند و هر شکلی از آن بازتابی از روح مومن است که بدون شک ارتباط روحی اش را با خالق برتر هرچیزی که به زیبایی شناسی پیوندی دارد، بر قرار می کند. یک هنرمند یا صنعتگر مسلمان در حالی که کلمه خدا را به خط خوش می نویسد یا قطعه ای فرش را با استفاده از ترکیب رنگی جذاب تولید می کند یا  یک نقاشی مینیاتور از گلستان سعدی یا قصص الانبیا باینقر(تاریخ پیامبران) یا از شاهنامه (منتخب) سلطان اسکندر مانند نمای مکه همراه با مکان مقدس و کعبه (شیراز،۱۴۱۱) یا هفت اورنگ جامی، مخصوصا یوسف و زلیخا (توصیف درست داستان یوسف پیامبر گفته شده در قرآن) و غیره را می کشد یا  وقتی به سرودن شعر صوفی و موسیقی مشغول است یا اشیا طبیعی را در فعالیت خلاقانه ای نظیر اسلیمی را به تصویر می کشد یا در حین ساختن یک ساختمان مذهبی  مانند مسجد در همه اینها و هزاران شیوه فعالیت دیگر، همیشه حضور خداوند، لطف و عشق او و شوق  به خلاقیت  را کشف می کند. زیبایی شناس مسلمان و هنرمند خلاق هر لحظه ای را که در خلق شکلی از هنر اسلامی صرف می کند برابر باعبادتی می داند که در آن روح انسان باخدا ارتباط می یابد و حضور او را در همه جا درک می کند.

هنر اسلامی از منظر خود مذهب اسلام دارای یک معنای مهم است، مشاهده این که هر شکلی از هنر به طرزی تفکیک ناپذیر موظف به رساندن پیام اسلام است. خدا مظهر زیبایی است و هر هنر و تفکری از او منشا می گیرد.  او خالق و نگهدارنده همه چیز است. او همه چیز را با تظاهری مطلق از اراده خود، از هیچ چیز به وجود می آورد. او بزرگترین مصو ر(هنرمند) است، (مصور یکی از نام های خداست)، که ماده و همین طور فرم را  برای طراحی چیز ها و برای رنگ آمیزیشان می آفریند تا در رابطه با حس زیبایی شناسانه انسان زیبا به نظر آید ( مدیریت خدا) . بنابراین، هنر مقدس اسلامی هدیه ای از بهشت، سرشار از برکت است. به هر تعبیر، این هنر برکتی است که در اصل از مهر خدایی(رحمت) جاری می شود. در دنیای مدرن پیشرفت علمی و تکنولوژی، انسان همه چیز دارد به جز آرامش فکری. روح او در بحران است. این هنر اسلامی به معنای جهانی آن است که می تواند از هر نظر رضایت روانی را در این  جهان پر از فساد، بدبختی و رقابت هسته ای که در آن احترام و عزت انسان غایب شده و جایی است که ارزش های اخلاقی، مذهبی و روحانی بی معنا شده را فراهم کند.حتی در این دوران این هنر اسلامی است که سرچشمه ای  قوی از الهام بخشی در هر جنبه ای از زندگی بشر دارد. خوشبختانه این هنر مقدس اسلامی هدیه ای با ارزش از طرف خداست برای مسلمانان ،همین طور همه کسانی که نسبت به دوباره زنده کردن قدرت زیبایی(جمال)  دلسوز هستند زیرا که آمیخته با راستی(حق) است.

ما  ملزم هستیم که آداب زیبایی شناختی هنر اسلامی را بازکشف کنیم که دارای معنایی روحانی است. (این هنر) دارای پیامی است که باید ابلاغ شود؛ پیامی که در انسان حس عمیق عشق و دلسوزی برای همه مخلوقات خدا، آگاهی وسیع نسبت به نعمات خدایی القا می کند که قدرت عاقله، آزادی و خلاقیت به انسان عطا کرده و میل شدید به دوستی خدا را به خاطر محبتش به انسان تا کارهای خلاقانه اش را در جهتی درست دنبال کند و ذهن را با حسی از درک جنبه های غایت شناختی و روحانی زندگی بشر، نیرویی الهام بخش برای عمل آزادانه، توانایی درک رازهای سرشت خود و مانند اینها انباشته می کند. در معنای دقیق، هنر اسلامی از زیبایی برترین برخاسته است –  آن یگانه(خدا)، که سرچشمه همه چیز است. این (هنر) راهی برای نائل شدن به آن پایان است که حق، عظمت و همین طور زیبایی است.به طور خلاصه هنر اسلام، هنر اسلامی است نه به این دلیل که توسط مسلمانان ایجاد شده، بلکه به این دلیل که ناشی از اشراق اسلامی است همان طور که قانون و راه خدا این گونه است. این هنر در دنیای صورت ها، واقعیت های درونی اشراق اسلامی را متبلور می کند، از ابعاد درونی اسلام ناشی شده و نهایت مقدس ترین مقدس های اشراق الهی را بر انسان آشکار می کند. به طور خلاصه هنر اسلامی از منظر منشا ثمره روحانیت اسلامی و به عنوان یک کمک است. (این هنر) یک مجموعه است و از موضع مناسب حیات روحانی یا بازگشت به مبدا برترین خوب زندگی بشری حمایت می کند. استقلال و اصالت هنر اسلامی را می توان مستقیما از جهان بینی خاص آن تشخیص داد. ارتباط جدایی ناپذیری بین اشراق و هنر اسلامی وجود دارد. خدا سرچشمه همه چیز است و او به همه چیز آگاه است. بنابراین حقیقت جوهر و صورت همه چیز در خرد الهی قرار دارد.

* این مقاله ترجمه ای است از:

Saeed. Khawaja Mohammad, Islamic Art and its Spritual Message International Journal of Humanities and Social Science, Vol. ۱No. ۲: February ۲۰۱۱

منابع

۱.Melvin Rader,(edt.) A Modern Book of Esthetics,(Holt, Rinehart: Winston ,New York,۱۹۶۵),p.XVI.  //  ۲.Clive Bell ,Art ,(Chatto&windus,London,۱۹۴۹),pp.۸۱-۸۲.  //  ۳.Patrick,G.T.W.,Introductionto Philosophy,(Surjeet Pub.,Delhi,۱۹۸۷),p.۳۷.  //  ۴.Nasr,S.Hossein,Islamic Art and Spirituality, (Golgon Press,Ipriwich,Suffolk,۱۹۸۷),p.۱۸۵.  //  ۵.Ibid.,pp.۵-۶.  //  ۶.Ibid.,p.۶.  //  ۷.Ibid.,p.۶.  //  ۸.Richard,E.and Oleg, G., The Art and Architecture of islam:۶۵۰-۱۲۵۰,(Penguin Books Ltd.,England,۱۹۸۷),p.۱۷.  //  ۹.The World Book Encyclopedia,(A Scott Fetzer Co.,London,۱۹۹۰),Vol.۱۰,p.۴۶۷.  //  ۱۰. Richard, E. and Oleg, G., op. cit., p. ۱۷.  //  ۱۱. The Holy Qur`an, Surah ۳۷:۶.  //  ۱۲. Ibid., Surah ۱۵:۱۶.   //  ۱۳. Zainul Abedin S., "Islam and the Fine Arts" in Islamic Thought(Fine Art Special)editors: M. N. Siddiqui and F.R. Faridi Vol.۲and ۳, Nos., ۱ and ۶, May, ۱۹۵۶), P.۶.  //  ۱۴. Ibid., p. ۶.  //  ۱۵. Patrick, G.T.W., Introduction to Philosophy, op. cit., p.۳۷.  //  ۱۶. Ibid., p.۳۹۴.  //  ۱۷. Durant Drake, Problems of Religion, (Houghton Miffline Company), p.۲۴۴.  //  ۱۸. Nasr, S.H., op. cit., p.۶.  //  ۱۹. Ibid., pp.۶-۷.  //  ۲۰. Ibid., p.۱۷.  //  ۲۱. Ibid., p.۱۷.  //  ۲۲. Al-Qur`an, ۹۶:۱-۵  //  ۲۳. Al-Qur`an ۶۸:۱.  //  ۲۴. Nasr,S. H., op. cit., p.۱۷.  //  ۲۵. Ibid., pp.۲۵-۲۶.  //  ۲۶. Al-Qur`an, ۳۱:۲۷.  //  ۲۷. Al-Qur`an(Text trans. And Commentary by Abdullah Yusuf Ali),p.۱۰۸۷.  //  ۲۸. Nasr, S. H.., op. cit., p.۱۸.  //  ۲۹. `Ali, Syed Amir, The Spirit of Islam, (B. I. Publication, Bombay, Delhi, etc.۱۹۲۲)  Revd. Ed.), pp.۳۸۸-۳۸۹.  //  ۳۰. Nasr, S. h., op. cit., p.۳۷.   //  ۳۱. cf.Seyyed Hossein Nasr`s Islamic Art and Spirituality, op. cit., p.۳۷.  //  ۳۲. Nasr, S. H., op. cit., p.۴۴.  //  ۳۳. Ibid., pp.۱۲-۱۳.  //  ۳۴. Ibid., p.۷۶.  //  ۳۵. Ibid., p.۹۱.  //  ۳۶. cf. Khalifa Abdul Hakim`s Metaphysics of Rumi, (The Institute of Islamic Culture, Lahore, ۱۹۵۹), p.۱۱۷.  //   ۳۷. Ibid., p.۷۸.  //  ۳۸.. Cf. Seyyed Hossein Nasr`s Islamic art and Spirituality, p.۷۸.  //  ۳۹. Khosla, K., The Sufism of Rumi, (Element Book Ltd., Great Britain, ۱۹۸۷), p.۱۹۳.  //  ۴۰. Ibid., p.۱۹۵.  //  ۴۱. Nasr, S. H., op. cit., p.۱۵۳.  //  ۴۲. Ibid., p.۱۵۵.  //  ۴۳. Ibid., pp. ۱۵۲-۱۵۷.  //  ۴۴. Hitti, Philip K., History of the Arabs, (Macmillian Edu. Ltd., lindon,۱۹۷۰), p.۴۴۲.  //  ۴۵. Nasr, S. H., op. cit., p.۱۹۶.  //  ۴۶. Ibid., p.۱۹۷.  //  ۴۷. Gray, B., Persian Painting, (Macmillhan, London, ۱۹۷۷),pp.۷۳-۱۴۴.  //  ۴۸. Nasr, S. H., op. cit, p.۱۹۸.  //  ۴۹. Ibid., p.۲۰۰.  //  ۵۰. Ibid., p.۲۰۱.  //  ۵۱. Ibid., p.۲۰۲.

منبع: اطلاعات حکمت و معرفت، سال ششم، شماره ۶

نظر شما